به اصرار جواد نشستیم و نامجو گوش دادیم: «تهران من از تو هیچ نمیخواهم جز پارههای گریبانم». تمام که شد، گفتم من نمیفهمم آدمی که با طعنه راجع به «نوستالژیهای الکی» خوانده، چطور حالا میتواند از نوستالژی تهران بخواند. جواد گفت که نمیشود از چیزی متنفر باشی و در عین حال تا مغز استخوان درگیرش نباشی. عین این حرف را در مقاله مفصلی، خوان کول راجع به پژوهشهای دنیس مکایون بعد از ترک آئین بهایی نوشته بود. مکایون را متهم کرده بود که از جنس انتقادهاش معلوم میشود هنوز هم به لحاظ عاطفی شدیدا با بهائیت درگیر است. گفته بود شیوه کارش در بهاییپژوهی به وضعیت مردی میماند که با سر و صدا از همسرش جدا شده و حالا نمیتواند عوارض و تالمات ناشی از آن را مدیریت کند.
...
رفته بودیم کافه موسیقی و داشت بیوقفه راجع به تجربیاتش در آشپزی و طراحی لباس حرف میزد. من گفتم جمعه ظهر مهمان دارم و پرسیدم که به نظرش چطور باید از مهمانهام پذیرایی کنم. پیشنهادهای سختی داد که تقریبا از پس هیچ کدامشان برنمیآمدم. به نتیجه نرسیدیم و از کافه آمدیم بیرون. پشت چراغ قرمز پسیان گفت باید جدی حرف بزنیم. گفتم بعد از دو هفته نمیشود راجع به چیزی جدی حرف زد. گفت منظورش جدیشدن رابطه نیست، بلکه بر عکس، ترجیح میدهد دوست معمولی باشیم. بعد توضیح داد به نظرش این که بیمقدمه آمده خانه من و با من خوابیده خبط بزرگی بوده. خبط را به کسر خ گفت. حرفش را تصحیح کردم که خبط به فتح خ. گفت بعضی کلمات را عمدا اشتباه تلفظ میکند و هر جور دلش بخواهد حرف میزند. گفتم مختار است هر جور که خواست واژهها را تلفظ کند اما نمیتواند انتظار داشته باشد من همان معنایی را برداشت کنم که منظور او بوده. همینطور که نمیشود به پیشنهاد خودش با من بخوابد و انتظار داشته باشد خیال کنم که نخوابیده.
...
و از وی {اویس قرنی} روایت آرند که گفت: «السلامة فی الوحدة». سلامت اندر تنهائی بود.
...
رفته بودیم کافه موسیقی و داشت بیوقفه راجع به تجربیاتش در آشپزی و طراحی لباس حرف میزد. من گفتم جمعه ظهر مهمان دارم و پرسیدم که به نظرش چطور باید از مهمانهام پذیرایی کنم. پیشنهادهای سختی داد که تقریبا از پس هیچ کدامشان برنمیآمدم. به نتیجه نرسیدیم و از کافه آمدیم بیرون. پشت چراغ قرمز پسیان گفت باید جدی حرف بزنیم. گفتم بعد از دو هفته نمیشود راجع به چیزی جدی حرف زد. گفت منظورش جدیشدن رابطه نیست، بلکه بر عکس، ترجیح میدهد دوست معمولی باشیم. بعد توضیح داد به نظرش این که بیمقدمه آمده خانه من و با من خوابیده خبط بزرگی بوده. خبط را به کسر خ گفت. حرفش را تصحیح کردم که خبط به فتح خ. گفت بعضی کلمات را عمدا اشتباه تلفظ میکند و هر جور دلش بخواهد حرف میزند. گفتم مختار است هر جور که خواست واژهها را تلفظ کند اما نمیتواند انتظار داشته باشد من همان معنایی را برداشت کنم که منظور او بوده. همینطور که نمیشود به پیشنهاد خودش با من بخوابد و انتظار داشته باشد خیال کنم که نخوابیده.
...
و از وی {اویس قرنی} روایت آرند که گفت: «السلامة فی الوحدة». سلامت اندر تنهائی بود.
کشف المحجوب، علی بن عثمان هجویری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر